گروه سیاسی برهان؛ در نخستین بخش گفتوگوی برهان با «مجید صالحیان»، عضو هیأت علمی مرکز مطالعات سایبری، به بررسی امنیت و تهدیدات فعالیتهای فضای مجازی پرداخته خواهد شد و در ادامهی این گفتوگو به نمونههایی ملموس از جاسوسی در اینترنت، اهداف و چالشها اشاره میگردد.
در ایران وضعیت رصد فعالیتهای کاربران به چه شکل است؟
کشورهای صاحب تکنولوژی در دنیا، دانش به وجود آوردن یک تکنولوژی خاص را به کسی نمیدهند و فقط تکنولوژی را به عنوان یک جعبهی سیاه و صرفاً برای مصرف در اختیار سایر کشورها قرار میدهند. کشورهای یاد شده نیز حق ندارند در خصوص نحوهی به کار افتادن آن تکنولوژی کنکاش نمایند؛ در نتیجه استفادهی روز افزون این تکنولوژی پدید میآید بدون این که از سخت افزار، نرمافزار، تعمیرات، دانش و هر مسألهی دیگری که مربوط به آن باشد کم ترین اطلاعاتی را به دست بیاورند.
این مسأله در خصوص جامعهی ارتباطی ایران نیز صادق است؛ ما در حوزهی تکنولوژی فضای مجازی، فاقد سخت افزار، نرمافزار، نیروی نظارت کننده و حتی کنترل کنندهی نیروی انسانی در بخشهای مختلف مدیریتی هستیم و حق دستیابی بدان را نیز نداریم. اپراتورها و سیستمهای اینترنتی که در داخل ایران مصرف میشوند با پرداخت مبلغ گزاف ماهانه به شرکتهای خارجی به دست میآیند. جامعهی اطلاعاتی با توسعهی کاربری در کشور، کاربر را آلوده و معتاد خود میکند و میزان کاربری (یعنی مصرف) در کشور افزایش مییابد.
همانطور که اشاره شد، صفحهی (پنل) مدیریتی فضای مجازی در اختیار ما نیست؛ به طور مثال برای استخراج بازدید از یک سایت ایرانی، باید به سایتهای خارجی مراجعه شود (مانند الکسا و یا گوگل)؛ این سایتها نیز تحت نفوذ و سیاستهای خاص خودشان هستند پس هر آنچه بخواهند نشان میدهند نه حقیقت محض را !
امروزه هر کاربر برای دستیابی به اطلاعات در خصوص یک موضوع باید از موتورهای جستوجو استفاده کند. اگر موتور جستوجو نباشد اساساً نمیتوان به محتوای اینترنت دسترسی پیدا کرد. نقش موتور جستوجو، هدایت در وب است؛ یعنی هر آنچه که بخواهد به کاربر نشان میدهد! نقش مدیریت موتورهای جستوجو اینجا آشکار میگردد. برای مثال، ادعا میشود که ایران در زمرهی کشورهایی است که بیشترین جست وجو را در خصوص کلمات جنسی داشته است. چه کسی این آمارها را مطرح میکند؟ ایالات متحده به عنوان بارزترین سرمایهگذار در شرکتهای اینترنتی! چه کسی میتواند این آمار را نقض کند در حالیکه در دنیا اولین و محبوبترین موتور جستوجو «گوگل» (Google) است و پس از آن «بینگ» (Bing) قرار دارد که نگاهی به تاریخچهی، حامیان مالی و سرمایهگذاران این شرکتها، برای درک سیاستهایشان، کافی است.
چرا باید چنین اطلاعاتی منتشر شود؛ ایالات متحده از درج چنین آمارهایی چه سودی میبرد؟
این آمار صرفاً برای هدایت افکار عمومی شکل میگیرد؛ نخستین برداشتی که به مخاطب این آمارها القا میشود این است که «این باطن ایران حقیقی است»، (مثلاً با ادعای دینی بودن تا این حد درگیر معضلات جنسی است) ولی ظاهر و باطن آمریکا یکسان است! چرا که آزادی مفرط در ایالات متحده نه تنها بیبندوباری را به وجود نیاورده، بلکه با ارضای نیازهای جنسی، معضلات رفتاری کاهش مییابد.
البته هدف از طرح این مثال این نیست که ادعا شود تمامی آمارهای ارایه شده غلط محض است؛ بلکه نکته اینجاست که طی 40 سالی که از عمر فضای مجازی میگذرد؛ سایتهای مرجعی در دنیا به وجود آمدهاند که بخشی از سیاستهایشان شکلدهی به افکار عمومی است.
چرا آمریکا به طور معمول در فضای مجازی سرمایهگذاری میکند؟ چرا طی سالهای گذشته، مکرر بودجههای میلیون دلاری برای حمایت از فعالیتهای مجازی، در کنگره تصویب شده است؟ و چرا تمام تلاش ایالات متحده برای تأمین فیلترشکنهای بیشتر برای مصرف ایرانیان داخل است؟
کاربرها در دنیای مجازی با آیپی (IP) شناخته میشوند. در ایران کمتر موردی پیش میآید که کاربر آی پی ثابت (IP STATIC) داشته باشد؛ بیشتر سرویسدهندههای اینترنت (IPS) تعدادی زیادی آیپی دارند که اصطلاحاً به مجموعهی آن استخر آیپی (IP Pool) میگویند و آنها را در اختیار مشتریان قرار میدهند. یعنی وقتی اتصال کاربر1، از اینترنت قطع (Disconnect) میشود، آیپی وی به کاربر2 تعلق میگیرد و کاربر1 برای اتصال مجدد به دنیای مجازی، آیپی دیگری خواهد داشت. نکته این است که پیگیری آیپیها، امکان ردیابی فعالیت کاربر بر اساس محدودهی جغرافیایی را فراهم میآورد اما آن چه که امروز در فضای سایبر صدق میکند این مطلب است که شبکههای اجتماعی یا به عبارت گستردهتر وب 2، موجب شده است تا زندگی حقیقی انسانها، شیشهای شود. چرا که امروز، هر آنچه در زندگی کاربران رخ میدهد را به سهولت در 140 حرف به دیگران منتقل میکنند.
شبکههای اجتماعی یا به عبارت گستردهتر وب 2، موجب شده است تا زندگی حقیقی انسانها، شیشهای شود. چرا که امروز، هر آنچه در زندگی کاربران رخ میدهد را به سهولت در 140 حرف به دیگران منتقل میکنند.
در یک بررسی دربارهی شبکههای اجتماعی مشخص شد برای مثال در توییتر بیش از 30% افراد بعد از رابطهی جنسی، حضور یافته و اعلام میدارند که دقایقی پیش، مشغول برقراری رابطهی جنسی بودهاند. این یعنی شبکههای اجتماعی بازتابی از خصوصیترین و جزییترین اتفاقات زندگی افراد شده است که امکان جاسوسی اطلاعات را به راحتی فراهم میآورد چرا که دیگر نیازی به رصد مخفیانه و یا تلاش برای کسب اطلاعات هم نیست و کاربر تمامی اطلاعات خود را نادانسته در اختیار دیگران و حتی در معرض سو استفاده، قرار میدهد.
نگاهی به فضای کاربران ایرانی در گودر(google Reader)، فیس بوک (faceook) و سایر شبکههای اجتماعی کاملاً مؤید این نکته است. دقت کنید که گاه کاربری مینویسد: «داره بارون میاد! چه خوبه که دو نفری برویم زیر بارون!» بعد شاهد ابراز علاقههای بسیار (like) و اظهارنظرهای (comment) فراوانی از سوی کاربران دیگر هستیم. آیا همین اظهارنظرها و سخنها کافی نیست تا حتی کسانی که به صفحهی (پنل) مدیریتی دسترسی ندارند، با روحیات و خلقیات یک فرد آشنا شده، علاقهمندیها، فعالیتها و یا تفکراتش را دریابند؟
چهطور میشود که کاربر به راحتی اطلاعاتش را در این فضا منتشر میکند؟
صفحه فیس بوک اوباما هک شد هکرهای " ارتش الکترونیک سوری " توانستند با حمله به صفحه " باراک اوباما " رییس جمهوری آمریکا در فیس بوک وارد آن شوند.
منبع: مهم نیوز
محمد مهدی تهرانی در جدیدترین مطلب وبلاگ "میثم تمار" با اشاره به یادداشت اخیر هاشمی رفسنجانی نوشت:
1- ای کاش این نوشته را احمد توکلی و احمد توکلیها بخوانند چرا که این همه نه از باب تخریب و طعنه و تخطئه یا فلسفهبافی که از باب تذکر حقیقتی بسیار مهم و ارائه تحلیلی درخور توجه به قلم میرسد. مقصود از احمد توکلی اگر چه یک شخص هم هست اما بالواقع تنها یک شخص نیست. بیش از همه مقصود، احمد توکلی به مثابه یک پوزیشن(position) سیاسی است.
2- «این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ میکنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب میشود یا فضا برمیگردد.» این اظهارات علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی است در خصوص نامه سرگشادهای که هاشمی قبل از انتخابات خطاب به رهبر انقلاب نوشت و پیشتر از آنکه به دست رهبری برسد، سر از رسانههای ضدانقلاب در آورد. نامهای که بدون سلام آغاز شد و برخلاف میل رهبری در آن روزها منتشر گردید. در این نامه میخوانیم:«در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت.» هاشمی وعده جدالی دیگر داده بود؛ جدالی که البته وقایع پس از انتخابات کمی آن را به تأخیر انداخت و اکنون زمان این جدال نزدیک شده است.
3- هاشمی کسی نیست که یک گوشه بنشیند و همه چیز را به فراموشی بسپارد. کسی نیست که آن همه جدالهای سنگین با آیت الله مصباح یزدی و آیت الله یزدی و... را از یاد ببرد. او در ماجرای دانشگاه آزاد نیز با اشاره به آنچه شرارت و حسادت میخواند، گفته بود:«اگر قرار بود در مقابل این موذیگریها عقب بنشینیم باید به همان اطاق طلبگی برمیگشتیم و برای مردم مسئله میگفتیم!»
4- مسئلهی هاشمی فقط این دولت و شخص احمدینژاد نیست. این تلقی خیلی سادهلوحانه است که فکر کنیم ماجرا فقط از انتخابات شروع شد و این همه دعوا هم صرفا یک دلخوری انتخاباتی است که احمدینژاد بانیاش بود. چرا که رقیب هاشمی تنها احمدینژاد نبوده و نیست و میدانهای رقابتی که او در آن قرار گرفته و خواهد گرفت نیز صرفا انتخابات ریاست جمهوری نبوده و نیست! او میدانهای دیگری نیز برای رقابت داشته و دارد و رقیبهای بزرگتری نیز. مسئله خیلی جدیتر و ریشهایتر از این حرفهاست. مسئله هاشمی یک جریان است و در منتهی الیه این جریان البته برخی شخصیتها و یک جایگاه. نوک پیکان حمله او البته دولت و احمدینژاد خواهد بود اما خیلی سادهانگارانه است اگر همه دعوا را در همین سطح خلاصه کنیم. احمدینژاد صرفا در حکم سکوی پرش یک جریان بود؛ در حکم علمدار و پرچمدار شجاع یک نبرد قدیمی.
5- بهزاد نبوی در گفتگویی به آقای هاشمی میگوید وقت آن رسیده که ما تکلیف اصل ولایت فقیه را روشن کنیم. این نظام یا ولایت فقیه است یا نظام مردمی؟ یعنی چه که بیست و دو میلیون به خاتمی رای بدهند و بعد درنهایت یک شخصی به نام ولی فقیه مسیر را مشخص میکند. این ولایت فقیه را باید برداشت. آقای هاشمی میگوید نه امکان پذیر نیست بعد آقای نبوی میگوید ما میتوانیم در مورد رهبری صحبت کنیم میتوانیم بحث تغییر رهبری را مطرح کنیم بگوییم که ایشان سی سال است رهبر است حالا شما برو و فرد دیگری بیاید با ایشان نمی توانیم کار کنیم ممکن است با نفر بعدی بتوان کار کرد. هاشمی میگوید نه نمیشود نبوی میگوید بسیارخوب میشود از اختیارات رهبری کاست. آقای هاشمی میگوید من موافقم و بعد همان نظر شورای رهبری مطرح میشود.
6- هاشمی در نامه سرگشاده خود بیلیاقتی دولت احمدینژاد و شخص او را تذکر داد و رهبری در عوض از تریبون نماز جمعه نظر خود را به احمدینژاد نزدیکتر از هاشمی دانست. هاشمی نسبت به عملکرد نظام در وقایع پس از انتخابات از تریبون نماز جمعه خرده گرفت و در عوض ناگزیر از ترک جایگاه نماز جمعه شد و رهبری نیز محکمتر از قبل در مقابل فتنهگران ایستاد. هاشمی در جلساتی با سران فتنه یعنی میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی شرکت کرد و با آنها همسخن و همزبان شد. در حالی که حتی نامهنگاریهای خاتمی و برخی فتنهگران به رهبری نیز بیثمر ماند. او با رهبری اختلافنظر جدی داشت و از سالها قبل گاه از شورایی شدن رهبری نیز سخن به میان میآورد. مهاجرانی، کرباسچی و عبدالله نوری از یاران او در کارگزاران سازندگی بودند و آیت الله مصباح یزدی در همه این سالها با صراحت و شدتِ تمام در مقابل او قرار داشت و حتی در مجلس خبرگان نیز در مقام رقابت با او برآمد. به همین نسبت چهرههایی چون آیت الله یزدی نیز با صراحت پنجه در پنجه افکار هاشمی انداختند و کارشان با نامهنگاریهای تند و تیز کشید. مسئله، مسئله جدال دو جریان بوده و هست.
7- هاشمی در نامه سرگشاده خود به رهبری نوشته بود:
چرا در گذشته دهان باز نکردید؟
این بیانیه، به لحاظ ادبیات نوشتاری، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگی استدلال، «ابتدایی» به نظر می رسد و این تلقی را پدید آورده و قوت می بخشد که جناب هاشمی فقط تایید کننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند!
به گزارش صراط نیوز حسین شریعتمداری در نقد بیانیه اخیر هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد قیام 19 دی منتشر شده است نوشت: پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد قیام خونین 19 دی که دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه ایشان به ضرورت گرامیداشت خاطره آن قیام خونین حکایت می کند و از این زاویه درخور تقدیر به نظر می رسد ولی برخی از آنچه در متن پیام آمده و نیز، بی سابقه بودن آن طی 33 سال- و یا دستکم 31 سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتی را پیرامون چرایی تهیه و انتشار این پیام پیش می کشد که امید است این پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندی حضرت آیت الله رفسنجانی، پاسخ های روشنی را در پی داشته باشد. و در این باره گفتنی است که؛
1- طی 33 سالی که از قیام خونین 19 دی می گذرد، برای اولین بار است که آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد این قیام بیانیه می دهند و سؤال این است چرا ایشان در تمامی طول 33 سال گذشته کمترین ضرورتی برای صدور بیانیه به همین مناسبت، احساس نکرده اند؟ و امسال با 33 سال گذشته چه تفاوت های درخور توجهی دارد که احساس نیاز به صدور بیانیه را در حضرت ایشان برانگیخته است؟ ممکن است گفته شود که ترک یک اقدام خداپسندانه نظیر گرامیداشت قیام آفرینان 19 دی، طی سه دهه گذشته، نمی تواند و نباید مانع از انجام آن در سال های بعد باشد و حکیمان به حکمت گفته اند «جلوی ضرر از هر کجا که گرفته شود، سودمند خواهد بود». این تلقی قابل قبول است ولی متاسفانه و آنگونه که در پی خواهد آمد، متن و محتوای پیام با این گزاره همخوانی ندارد و نشان می دهد برای همین امسال تهیه شده است و با عرض پوزش، قیام 19 دی فقط بهانه صدور این بیانیه بوده است و نه «علت» آن! چرا...؟! برای شرح بیشتر این ماجرا باید به متن مراجعه کرد.
2- جناب رفسنجانی در بخشی از بیانیه یاد شده به رخدادهای سال 1356 اشاره کرده و می نویسد؛ آمریکا و رژیم شاه وقتی مانند سران مشرک قریش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت پی بردند، در همان سال دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام دنبال کردند و توضیح می دهد که؛
«برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»
و در ادامه می نویسد؛ «اینک 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقایای فکری دین زدایی و روحانیت ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده اند. تأسف آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند». همانگونه که ملاحظه می کنید آقای رفسنجانی به مقاله اهانت آمیز شخصی با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356 اشاره می کند که در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و این اهانت قیام 19 دی قم و تداوم بی وقفه انقلاب اسلامی را به دنبال داشت. اما «رشیدی مطلق» کیست؟ بخوانید؛
3- «رشیدی مطلق» آنگونه که بعدها از اسناد ساواک بدست آمد نام مستعار «داریوش همایون» است. او یک صهیونیست نشان دار است که وابستگی خود به صهیونیست ها را انکار نمی کند. وی وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم شاه در کابینه جمشید آموزگار و مدیر و مؤسس روزنامه آیندگان بود که باز هم مطابق اسناد ساواک از طریق لابی با صهیونیست ها و سفارت رژیم اشغالگر قدس اداره می شد و از سوی حضرت امام(ره) با ذکر نام طرد شده بود. البته برخی از اسناد ساواک از داریوش همایون به عنوان کسی که نامه یاد شده با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» را برای چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است یاد می کنند که در این حالت نیز یکی از عوامل اصلی در چاپ نامه مورد اشاره است.
ممکن است بپرسید این توضیحات درباره هویت «داریوش همایون» چه ضرورتی دارد؟ پاسخ آن است که «داریوش همایون» در جریان فتنه 88 یکی از حامیان سینه چاک سران فتنه بوده است که کیهان به نمونه هایی از آن با ذکر منبع و سند اشاره داشته است. داریوش همایون بارها اعلام کرده است که «پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین کابوس عمرم بوده است». وی با وجود آن که یک سلطنت طلب است در اواخر آذرماه 89 طی مصاحبه ای با رادیو فردا گفته بود، تجربه 85 ساله من نشان می دهد که موسوی و خاتمی و کروبی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به مراتب مفیدتر از شاهزاده رضا پهلوی عمل کرده اند. جنبش سبز امید از دست رفته را به ما بازگرداند و حمایت همه جانبه از این جنبش و رهبران آن وظیفه ملی- میهنی همه کسانی است که حضور اسلام را در حاکمیت ایران نمی پسندند!
داریوش همایون در مصاحبه با نشریه ضد انقلابی «تلاش» ضمن تشکر از همراهی منافقین با سران فتنه، خطاب به کسانی که این همراهی و همکاری را باعث بدنامی فتنه گران می دانند، گفته بود؛ «من خودم یک بی دین هستم ولی امروزه باید موقعیت حساس موسوی و کروبی را درک کرد و حضور همه گرایش ها از بهایی ها، سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها و حتی مارکسیست ها را در کنار رهبران جنبش به فال نیک گرفت.» و...
4- اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ حضرتعالی که در پیام خود از داریوش همایون، یعنی همان «احمد رشیدی مطلق» به عنوان عامل رژیم آمریکایی شاه و اهانت کننده به اسلام و امام و روحانیت یاد می کنید و اقدام وی را با اهانت «سران مشرک قریش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر می دانید- که حق نیز چنین است- آیا از حضور فعال وی در کنار آقایان موسوی و خاتمی و کروبی در فتنه 88 خبر ندارید؟ به یقین از این ماجرای مشمئزکننده باخبرید. بنابراین پرسش بعدی آن است که چرا علیه وی کمترین موضعی نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهی با این جرثومه فساد و تباهی کمترین ملامتی نفرموده اید؟!
مگر حضرتعالی با صراحت- و به صحت- نمی فرمایید که مقاله «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356، احساسات مذهبی و غیرت دینی مردم را برانگیخت و قیام خونین 19 دی را در پی داشت؟ بنابراین چه انتظاری دارید که حضور وی در فتنه 88 و در کنار سران فتنه- که ده ها بار از داریوش همایون وطن فروش تر و جنایتکارترند- حماسه 9 دی را در پی نداشته باشد؟ اگر داریوش همایون فقط یک مهره آمریکایی و اسرائیلی بود، در فتنه 88 که آمریکا و اسرائیل و انگلیس با هویت کامل خود و بدون پرده پوشی و بی نقاب به حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی و... همه جانبه از موسوی و کروبی و خاتمی برخاستند.
راستی! جناب آقای هاشمی، رشیدی مطلق که علیه او- به حق- خروش برداشته اید در کدام سو ایستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قیام 19 دی ماه 56 در کدام سو؟!
5- در بیانیه خود به «لات و هبل و عزی» بت های مورد پرستش مشرکین در جاهلیت اشاره کرده اید و از شکست آنها در مقابل تعالیم روحبخش و متعالی اسلام خبر داده اید، که سخن پسندیده ای است. اما جناب هاشمی، حضرتعالی بهتر و بیشتر از نگارنده و امثال نگارنده می دانید که حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت کسانی می گشودند که تجسم «لات و هبل و عزی» آن روزها را در آمریکا و اسرائیل و انگلیس این روزها نمی دیدند یا نمی خواستند ببینند! جنابعالی به یقین، نگاه حکیمانه و منطبق با واقعیت حضرت امام(ره) را نفی نمی کنید. بنابراین، اگر مصداق لات و هبل و عزی را در آمریکا و انگلیس و اسرائیل می دانید - که باید بدانید- لطفا و با عرض پوزش بفرمائید که امروزه لات و هبل و عزی در کدام سوی از آوردگاه جمهوری اسلامی ایران با دشمنان تابلودار آن ایستاده اند؟! بی تردید می دانید که آنها از حامیان سینه چاک مالی و سیاسی و تبلیغاتی سران فتنه 88 بوده اند. بنابراین تاسف آور است و از حضرتعالی بعید است که در بیانیه خود این بت ها را جابجا کنید! و حضور بی پرده «لات و هبل و عزی» را در کنار سران فتنه نبینید و یا خدای نخواسته ببینید و علیه آنها خروش برندارید!
6- حضرت آیت الله، از اهانت به مراجع عظام گله کرده اید که گلایه ای برحق است و مراجع عظام و علمای بزرگوار اسلام حقی غیرقابل انکار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضیح نداده اید که مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتی همین چند ماه قبل، تصویر مبارک آن بزرگوار را پاره و لگدمال کردند، نه فقط سکوت کردید و احساسات جنابعالی برانگیخته نشد، بلکه به گونه ای تلویحی - اگرچه سکوت نیز چنین است- از آن اراذل و اوباش حمایت نیز فرمودید؟!
جناب هاشمی عزیز، به این گزاره های مستند که پیش از این نیز در یکی از یادداشت های نگارنده آمده است توجه بفرمائید؛ «تقلید از مراجع کار میمون است»! «روحانیت، قشری گرا و انحصارطلب است»! «روحانیت به جای عاقل پروری، عوام پروری و مقلدپروری می کند»! «اصلی ترین مانع دموکراسی در کشور ما، آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر دینی، چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! و....
حضرت آیت الله رفسنجانی، آیا حق نداریم از حضرتعالی به عنوان یکی از مدافعان مرجعیت بپرسیم که چرا در مقابل اینهمه اهانت آشکار به مرجعیت، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و... سکوت کرده بودید؟ آیا می دانید که تمامی این اهانت کنندگان در تمامی طول فتنه 88 به گونه ای آشکارا و نه پنهان در کنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و...
7- نگارنده انکار نمی کند که امروزه بعضی ها به قول حضرتعالی؛ «برای توهین و تهمت(به مرجعیت) لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند» ولی به خوبی می دانید توده های عظیم و چندده میلیونی که در مقابل فتنه 88 ایستاده بودند، اینگونه افراد را نیز به خوبی می شناسند و از نهیب و خروش علیه آنها دریغ نکرده اند که نوشته های کیهان علیه آنان و هشدارهای پی درپی نسبت به خطر حضورشان در برخی مراکز حساس گواه روشنی بر این مدعاست. اما؛ سخن آن است که اگر اشاره حضرتعالی در بیانیه اخیرتان به این افراد است، چرا در برابر نمونه های بارها پلشت تر و آشکارتر سکوت کرده بودید و هنوز هم سکوت می کنید؟! و چگونه انتظار دارید که مردم با وجود برخورد اینگونه حضرتعالی، توصیه های شما را دلسوزانه تلقی کنند؟!
8- و بالاخره این وجیزه اگرچه فقط حرفی از آن هزاران است، ولی یادآوری این نکته در سطور پایانی آن نیز ضروری به نظر می رسد، آن جناب آقای رفسنجانی که نگارنده می شناسد و سال ها قبل از پیروزی انقلاب و در جریان انقلاب با بینش و منش و حتی شیوه نگارش ایشان آشنایی داشته و دارد، نمی تواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد. این بیانیه، به لحاظ ادبیات نوشتاری، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگی استدلال، «ابتدایی» به نظر می رسد و این تلقی را پدید آورده و قوت می بخشد که جناب هاشمی فقط تایید کننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و این احتمال اگر با صحت قرین باشد، نشان می دهد کسانی که در جریان فتنه 88 پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نکرده اند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانه های فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شکست تدارک دیده اند.
خاتمی با شرط گذاری، جدایی خود را از نظام بیشتر کرد
خبرگزاری فارس: عضو هیئت رئیسه مجلس با اشاره به اظهارات خاتمی در دیدار با اقلیت مجلس، گفت: آنچه که خاتمی مطرح کرده کاملا به ضرر وی تمام شد و اگر کورسویی برای جدایی خاتمی از جریان فتنه و نزدیک شدن به نظام وجود داشت را مسدود کرد.
محمد دهقان در گفتوگو با خبرنگار سیاسی باشگاه خبری فارس «توانا» با اشاره به مطالب مطرح شده در دیدار محمد خاتمی با اقلیت مجلس، گفت: آنچه اخیرا از خاتمی سرزده، تعجببرانگیز بود و انتظار بود که وی به تدریج میان خود و کسانی که متهمین اصلی اغتشاشات سال 88 هستند، فاصله ایجاد کند.
وی افزود: به سود خاتمی بود که میان خود با سران اغتشاشات سال گذشته فاصله ایجاد میکرد و بین خود و فتنه سال 88 مرزبندی به وجود میآورد تا با این اقدام، جایگاه خود را در نزد مردم احیا کند.
دهقان با اشاره به شرط گذاری خاتمی برای بازگشت به عرصه سیاسی، اظهار داشت: شرط گذاری وی برای بازگشت به عرصه سیاسی، بعد از مشاهده حماسه مردم در 9 دی 88 و اولین سالگرد حماسه 9 دی و نیز انزوای فتنهگران سال 88، بعید است.
وی افزود: اگر جمهوری اسلامی ضعف داشت، در سال 88 که توطئه پیچیدهای ایجاد شده بود در مقابل خاتمی و امثال وی کوتاه میآمد؛ اکنون که نظام جمهوری اسلامی در اوج اقتدار قرار دارد و جریان فتنه منزوی شده است، نظام نیازی به وی ندارد.
عضو هیئت رئیسه مجلس با بیان اینکه موضعگیری اخیر خاتمی، مُهر تاییدی بر اتهاماتی است که قبلا در مورد وی مطرح بوده، خاطرنشان کرد: خاتمی ممکن است به علت قرار گرفتن در فضای دیدار اخیر با اقلیت مجلس حرفهایی گفته باشد، ولی در هر صورت، آنچه که خاتمی مطرح کرد کاملا به ضرر وی تمام شد، اگر کورسویی برای جدایی خاتمی از جریان فتنه و نزدیک شدن وی به نظام وجود داشت را مسدود کرد.